رحیم زیبقی اصل فرزند سلمان در تاریخ یک آذر 1345 در روستای زیبای شانجان از توابع شهر شبستر دیده به جهان گشود و خیلی زود پس از یادگیری خواندن و نوشتن به دوره بلوغ جوانی رسید ایشان بسیار فعال و پر تلاش بود و اغلب در خبرهای روزنامه بخش های مرتبط به جنایت گروه منافقین را دنبال می کرد.
این در حالی بود که امام خمینی (ره) با فراخوان ها به مردم شرایط حساس برای انقلاب و وابستگی حرکت ضد انقلاب داخلی و دشمن خارجی را هشدار می داد در آن روزها روزانه شاهد قتلعام مردان، زنان و کودکانی بودیم که بدون هیچگونه پیشینه سیاسی، قربانی ترورهای منافقین میشدند. و این صحنه ها باعث میشد تا رحیم زیبقی انگیزه بیشتری برای مقابله با این جنایت ها پیدا کند تا مقابل این جنایتکاران را بگیرد.
رحیم زیبقی پس از آشنایی با لشکر 21 حمزه سید الشهدا تبریز آذربایجان به عنوان عضو نیرو زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران درآمد و پس از گذراندن دوره های فشرده از ابتدای جنگ حضور یافت و بلافاصله وارد میدان عملیاتی شد همسنگران او در دوران جنگ در خاطرات خود از ایشان به عنوان رزمنده ای دلاور و شجاع یاد می کنند. و بیان می کنند ما برای پیروزی در این جنگ تمام عیار همه دست به دست هم دادیم و با تقدیم بهترین جوانان وطن، دشمن تا دندان مسلح را از دستیابی به اهداف شوم خود مایوس کردیم و در مقطع کنونی وظیفه داریم در حد وسع خود کمک کنیم یاد و خاطره آنها فراموش نشود.
ماه های آخر جنگ بود، رژیم بعث عراق باری دیگر حملات خود را از سر گرفته بود و غاصبانه بر سرزمین مان میتاخت؛ رژیم بعثی با حمایت مستقیم استکبار جهانی و گروهک منافقین عملیات وسیعی را ابتدا با گلوله باران و بمبارانهای شدید خط پدافندی نیروهای رزمنده و روستاییان مرزنشین آغاز کرد.
این تک دشمن ساعت 4 صبح 21 تیرماه با بمبارانهای شیمیایی شروع شد. دشمن از محورهای مهران، چنگوله، موسیان، نهر عنبر، زبیدات، شرهانی، عینخوش و فکه وارد عمل شد تا با شکستن خطوط پدافندی نیروهای رزمنده و روستایی را به محاصره خود درآورد و در واقع بر جاده مواصلاتی دهلران به مهران و دهلران به اندیمشک تسلط پیدا کند.
رحیم زیبقی در تاریخ سیزدهم اسفند 1365 در منطقه دهلران ایلام درحالی که مثل رزمنده ای دلاور و شجاع مشغول دفاع از کشور در جبهه های حق علیه باطل بود پس برخورد ترکش و ایستادگی در مقابل متجاوزین در سن 20 سالگی پس از رشادت ها و توفیقات متعدد به دیدار معبود خود شتافت.
پیکر مطهر ایشان بعد از مدتی به زادگاه خود بازگشت و بر روی دوش های مردم قدردان شهرستان شبستر با شکوه تشییع و با بدرقه اشک های چشم مردم در بهشت زهرا روستای شانجان به خاک سپرده شد.
بخشی از شهدا ژاندارمری بودند که پیکرهایشان در منطقه ماند و کسی از سرنوشتشان اطلاعی پیدا نکرد. حدود 30 سال طول کشید تا در جریان عملیات تفحص، پیکرهای مطهر بخشی از این شهدا توسط کمیته جست و جوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح پیدا شد.