زندگینامه ميرزا علی معجز شبستری شاعر و روشنفکر آذربایجانی

متولد
ميرزا علی معجز شبستری، فرزند حاجی آقا، از تاجران بزرگ شبستر و پدر بزرگش حاجی میرزا بابا حاکم شبستر بود. شاعر و روشنفکر آذربایجانی در عصر مشروطه در سال 1252 هجري شمسی در شبستر كه در آن زمان قصبه ای كوچك بود تولد يافت.

ميرزا علی در مكتب خانه خواندن و نوشتن را آموخت. در سن شانزده سالگی (68-1267 هجری شمسی) پدرش فوت شد . بعد از فوت پدر برادانش كه در استانبول به تجارت مشغول بودند، ميرزا علی جوان را به استانبول بردند.
ميرزا علی در استانبول فرصت تعلم و مطالعه بدست آورده و ضمن كمك روزانه به برادران خود به مطالعه در تاريخ و ادبيات مي پردازد. علی را عشق وطن و درد غربت آزار می داد . به همين جهت بعد از حدود سيزده سال واندی زندگی در غربت استانبول به شبستر باز می گردد.

و از آنجائيكه از مريدان عارف مشهور ايران شيخ محود شبستری بوده ، بيشتر اوقات خود را بر سر مزار او حاضر می شده و در خلوت انس با مراد خود به نوشتن شعر مي پرداخت. علی به شدت با واپسگرايي و تحجر حاكم بر اجتماع زمان خود به مبارزه پرداخت. و در اين راه بدون واهمه از بيان حقايق كوتاهي نكرد.

اشعار اين شاعر نيز همه مربوط به نكوهش و هجو و انتقاد از اوضاع اجتماعي دوران حياتش است. دوراني تاريك و سياه كه ره آورد حاكميت سلسله قاجار بر ايران بود. او در اشعار خود به خرافات و نادانی و تحريفات و بدعت هاي ناشايست دينی تاخته و انسان ها را به سوی روشنايی و نور دانش و تمدن براي ترقي دادن كشور فرا ميخواند.

از بيان واقعيات باكی بدل راه نمی دهد. و به همين جهت نيز مغضوب متحجرين و دعا نويسان و اشاعه دهندگان خرافات در قالب تفسير های غلط از احكام دين در شبستر واقع می شود. او در نوحه خوانی از دلاوری های سالار شهيدان و شهدای عاشورا و شجاعت و حقيقت گويی زينب كبری (سلام الله عليها) می گويد.

در آن زمان نفی قمه زنی و معرفي چهره واقعي امام حسين (عليه السلام) و بزرگداشت خاطره عاشورا مطابق با شأن شهداي آن روز خونين كربلاو پرهيز از گزافه گويي و اغراق در مورد فرامين ديني و سرگذشت چهارده معصوم براي اولين بار از زبان معجز شنيده می شود.

معجز در استانبول نيز به زبان تركی آذربايجانی شعر می سرود و مردم را با اوضاع واحوال و مشكلات پيش روی جامعه ايران آشنا می ساخت. علی بر اين باور بود كه او نيز مثل ميرزا علی اكبر طاهرزاده (متخلص به صابر صاحب مجموعه اشعار هوپ هوپ نامه) در بيداري مردم خود بايد بكوشد.

به همين علت در هريك از اشعار خود بيك معضل و مسألة اجتماعی اشاره دارد. در دوره حيات معجز، ايران به حال و روزی افتاده بود كه هر ايراني وقتی به مطالعه تاريخ آن زمان بپردازد متأثر ومغموم مي شود. و در اين چنين اوضاعي كه فقر و فلاكت و جهل كشور را در بر گرفته بود ظهور وحضور شاعری مثل ميرزا علي معجز شبستری در عرصه ادبيات آذربايجان، كه با از جان گذشتگی در قالب شعر بانگ و فرياد بر بي عدالتي ها و جهالت و بي لياقتی دستگاه حاكمه زمان خود بر مي آورد، براي تاريخ ادبيات آذربايجان افتخاري است بس بزرگ ، وگوياي اين است كه در سرزمين آذربايجان اگرسردارانی مثل ستارخان ها برای استقلال و اقتدار ايران سر برافراشته اند، سربداران ادبيات اين خطه نيز براي بيداری ملت از عمرو جان خود مايه گذاشته اند. در اين زمان آن متحجرين و حكام مستبد لعن ونفرين مردم را باخود دارند و شاعر فقيد، علي معجز شبستري با نيكنامي، از احترام و تحسين ملت آذربايجان برخوردار است.

معجز براي تاسيس يك مدرسه دخترانه با اصول امروزه برای دختران شهر شبستر خيلي تلاش نمود و بالاخره با مساعدت های رئيس فرهنگ وقت تبريز بنام آقاي دكتر محسنی عماد السلطنه اولين مدرسه دخترانه را در قصبة شبستر ايجاد نمود.
ميرزا علی معجز شبستری از پيشگامان احيای حقوق مدنی زنان است. او در اشعار خود تساوی حقوق اجتماعی و قانونی زنان را خواستار است. و در اشعار خود بنا به موانعي كه در جامعه آن روز برای ذكر نام زنان وجود داشته همسر خود خانم تكذبان را تمثيلی از زن آذربايجاني به حساب آورده و شعر گفته است.

( تكذين جهلي اولماسا زائل اوغلی اولماز تمدنه مايل )
ترجمه: اگر ناداني تكذبان از بين نرود، فرزندش تمايلی به پيشرفت نخواهد داشت.

معجز به اين اصل معتقد بود كه مادران دانا و فهميده و باسواد قادر به تربيت صحيح اولاد خود هستند. همانگونه كه اشاره شد، ميرزاعلي معجز شبستری در اشعار خود به جهالت ونادانی احتكار، كم فروشی، زور گويی، انجام اعمال وقيحانه توسط اربابان و خان ها و كسانی كه خود را از بزرگان جامعه ميدانند و تحت لوای دين به خلافكاری و ترويج خرافات می پردازند، اشاره ها دارد و همين بر حلاوت و مقبوليت اشعارش مي افزايد.

ميرزا علی معجز شبستری در بيان سرگذشت خود می نويسد: بعد از بازگشت به وطن به نوحه خوانی مشغول شدم. ولي نوحه خوانی و بيان حقايق در اشعار نوحه برای واپسگرايان خوش نيامد و به من اعلان جنگ نمودند. بيست و شش سال با اين ها جنگيدم. طوری شده بود كه خيرات ميدادند و عروسی می گرفتند و مرا دعوت نمی كردند.

فقط نوشتم و در گوشه و كنار روزگار گذراندم. تا اينكه در سال 1312 هجری شمسی به دليل اعمال فشار ها شبستر را ترك و به شهرستان شاهرود نزد يكی از اقوامش كه گويا باجاناقش بوده می رود و يكسال بعد در سال 1313 هجری شمسی در آن شهر به ديار باقی می شتابد.

گزارش نسخه های چاپی دیوان معجز
(۱) غلام محمدلی ششگلانی (۱۹۸۲م) در تاریخ ۱۳۲۴ ش در شهر باکو با مقدمه ای . زندگی معجز شبستری که بعدها اساس همه ی زندگی نامه های معجز قرار گرفت.
(۲) میرزا علی معجز (شعر) لر) غلام محمد ،لی ،باکو آذر ،نشر با خط کریل ۲۵۰ ص ۱۹۴۸م/ ۱۳۲۷ش
(۳) میرزا علی معجز شعر لر) غلام محمد ،لی باکو اوشاق گنج با خط کریل، ۱۹ص ، ۱۹۴۹م / ۱۳۲۸ش
(۴) مرحوم میرزا علی معجزین سنچیلمیش اثر لری حسین بریانی شبستری، تهران نشریات بریانی، ۷۸ ص ، ۱۳۳۲ش
(۵) میرزا علی معجزین سنچیلمیش شعر لری غلام محمد ،لی، باکو، آذربایجان دولت نشریاتی ۳۵۸ ص ۱۹۵۴م/۱۳۳۳ش
(۶) میرزا على معجز شعر لر) غلام محمد لی ،باکو اوشاق گنج نشر، با خط کریل ۶۳ ص ۱۹۵۵م / ۱۳۳۴ش
(7)میرزا علی معجز شعر لر) پاول ،پانچینگو باکو آذربایجان دولت نشریاتی، به زبان روسی، ۱۱۸ص، ۱۹۵۶م/۱۳۳۵ش
(8)میرزا علی معجز، لطيفه عُمَر اووا (ترجمه ی پایان نامه باکو آذربایجان دولت نشریاتی به خط ،کریل ،۸۴ص، ۱۹۵۸م /۱۳۳۷ش
(۹) میرزا على معجز اثر (لری) غلام محمد لی ،باکو یازیچی نشریاتی، با حروف کریل، ۳۵۰ص، ۱۹۸۲م /۱۳۶۱ش
(۱۰) میرزا على معجز ،شبستری به زبان آلمانی در آلمان ۱۳۷۷ش
(۱۱) میرزا على معجز ،شبستری ثاقبه عسگر اووا پایان) ،نامه) باكو، حروف لاتين ۱۸۲ ص ۲۰۰۲م /۱۳۸۱ش
(۱۲) MODERN AZERILITERATURE، هادي سلطان القرائی، آمریکا ۱۶۸ میرزا على معجز ۲۰۰۳م/ ۱۳۸۲ش
۱۳) مؤعجوز دیوانی شبسترلی علی معجز، باکی حسین علیزاده، باکو، گونش نشریاتی، ج ۱ و ۲ ، ۴۰۰ ص ، ۲۰۰۶م/۱۳۸۵ش
(۱۴) میرزا علی معجزین سنچیلمیش ،اثرلری اوراسیا ،نشریاتی، باکو، ۲۰۰۶م/۱۳۸۵ش (۱۵) میرزا علی معجز شعرلر با الفبای عربی)، حاجی مصطفی مایل اوغلو، باكو، اوسکار نشریاتی، ۲۳۲ ص با هزینه ی علی پولاد، ۲۰۰۷م/ ۱۳۸۶ش
(۱۶) میرزا علی معجز شعرلری با حروف لاتین)، حاجی مصطفی مایل اوغلو، باکو، اوسکار نشریاتی ، ۲۸۲ ص با هزینه ی علی پولاد، ۲۰۰۷م/ ۱۳۸۶ه.ش
(۱۷) میرزا علی معجز بیبلوگرافیا (کتاب شناسی باکو نورلان، فرمان خليلوف ۲۰۰۷م/۱۳۸۶ش
(۱۸) میرزا على معجزين ال باز مالاری فرمان خليلوف، باکو نورلان ، ۲۵۷ ص ، ۲۰۰۸م/۱۳۸۷ش
(۱۹) جنوبی آذربایجان شاعری میرزا علی ،معجز فرمان ،خلیلوف، باكو، علم و تحصیل باكو، ۴۲۰ ص، ۲۰۱۰م/۱۳۸۹ق
(۲۰) میرزا علی معجزین اثر لری دکتر محمد تقی زهتابی بی جا)، ج۱، ۵۵۴ ص ۱۳۸۹ش
(۲۱) میرزا علی معجزین اثر لری دکتر محمد تقی زهتابی (بی جا)، ج۲، ۶۱۳ ص ۱۳۸۹ش

ميرزا علی معجز شبستری به ریشه های غنی تاریخ و فرهنگ ایرانی در سراسر دیوان ترکی معجز تبلوری تسلط دارد.
او در جایی می گوید:

چون سئور ایرانلیلار جان کیمی ایرانینی
کج باخا هر کس اونا لشکر تؤکر قانینی

ترجمه ی فارسی:
چون ایرانیان ایران را مانند جان دوست دارند
هرکس به آن کج نگاه کند؛ لشکر(ایران) خونش را میریزد

در شعر زیبای قلم،
اوج این تکاپوی ایرانی گری معجز به روشنی آشکار است و چنین سروده است:

قلمدر قلم بارک الله قلم
سفیرکبیر انوشیروان
قلمدر قلم بارک الله قلم
قلم حکم فرمادی هر عصرده
قلم اهلین اگلشدیره ر قصرده
عزیز ایلین یوسفی مصرده
قلمدر قلم بارک الله قلم
او دُر رستمی راکب رخش ائدن
اودر هیکل نادری نقش ائدن
شه عباسه نام نکو بخش ائدن
قلمدر قلم بارک الله قلم
یازار گونده مینلرجه فرمان سخت
ایه رباش اونا صاحب تاج و تخت
سپهدار و سردار و سالار بخت
قلمدر قلم بارک الله قلم
قلم یازدی چون قتل فرمانینی
اوروس چارینین توکدیلرقانینی
ائدن خلع هم تورک سلطانینی
قلمدر قلم بارک الله قلم
قلمدن سؤال ایله سن ممده لی
نچون تختدن دوشدی اولدی دلی
سبب کیمدی؟ سویلر به صوت جلی
قلمدر قلم بارک الله قلم
ائده نمز دیک عالمده سیر و سفر
قلم ائتمه سیدی بیزی با خبر
نگارندۀ نقشۀ بحر و بر
قلمدر قلم بارک الله قلم
اگر اولماسیدی جهاندا مداد
کیم ایلردی خیام و سعدینی یاد
سخندان شیرین زمان بلاد
قلمدر قلم بارک الله قلم
اگر اولماسیدی جهاندا قلم
دییلمزدی دنیاده نام عجم
علمدار فردوسی محترم
قلمدر قلم بارک الله قلم
اجل باغلاییب صابرین گوزلرین
قویوب یالقیز اوغلانلارین قیزلارین
دیری ساخلیان ”هوپ هوپون“ سوزلرین
قلمدر قلم بارک الله قلم
دئدیم چون هانی حافظ دهر شوم
نولوب شمس عطار، ملای روم
دئدی: نیلیسن ایندی بحر العلوم
قلمدر قلم بارک الله قلم

 

در سال ۱۳۰۴ معجز منتقد همیشگی قاجاریه، سخت پشتیبان عزل قاجاریه از سلطنت است و چنین می سراید
و با عباراتی ویژه فربگی احمد شاه را مورد نکوهش قرار می دهد:

آل قاجاری فلک سالسا ایاقدان جانا
گوره سن ملت گنه یوخلار، یا یوخ
دیگروم شاه عجم احمد بی غصه و غم!!
مرض سلله دچار اولسا آریخلار، یا یوخ!!

و در شعر خلاص شدیم و یا ”خلاص اولدیق“ می گوید:

فلک بیر تاج ایله بیر تخت ویر مشدی کیومرثه
او تاج و تخته اولدی نامزد آل قجر آخر
یوز ایل قان آغلادی ملت ولی آهسته آهسته
توکندی قلب ایونده صبر اوجالدی ناله لر آخر
وطنده قالمادی بیر یر که ویران ایتمسن قاجار!!
خلاص اولدی وطن اهل وطن معجزبحمد الله
او تختی باده ویردی پادشاه بی هنر آخر!!

در یکی از اشعار فارسی معجز
به مبارزه با بی سوادی جامعه و مخصوصاً زنان پرداخته شده و می گوید:

تا مادر اطفال نخوانند و ندانند
اطفال چنین مادر خر؛ خر بچگانند
بر مؤمنه فرضست نبی گفت تعلٌم
گر مؤمنه زن نیست بگویید کیانند
فرق تو و حیوان به علمست و کتابت
آنان که نه از اهل سوادند خرانند
روحی که علیل است کند خسته بدن را
اطفال چو جسمند و زنان روح و روانند
آبادی هر مملکت از دانش زنهاست
چه بر پسران تربیت آموز زنان اند
مادر که ندانست وطن چیست؛ عجم چیست
اطفال چه دانند که از آل کیانند
بایست بخوانند تواریخ عجم را
تا حب وطن در دل ایشان بنشانند
با اینهمه اوهام به شهراه ترقی
این قافله تا حشر؛ رسیدن نتوانند
ایرانی بیچاره سر از خواب جهالت
بردار که صبح آمد و یاران نگرانند
برخواست موانع دیگر اندیشه مکن هیچ
غولان همه در بند سلیمان زمانند
یکره گذری کن بسوی گلشن احرار
بین معجز و بلبل چه خوش آهنگ و نوایند

 

وی دربارهٔ ماه رمضان خطاب به خداوند گفته‌است:
بوینو یوغون آلمانلی نی دا ایله مکلّف تا توتسون اوروج، بیلسین اوباشدان نه دی، یارب
لاغر بدن ایرانلی یا لطفون نیه چوخدور بیر مشت عجمه بو قَدَر احسان نه دی، یارب
بالونیله افلاکه چیخار، یاندیری چرخین آلمان بیله گر روزه و رمضان ندی، یارب

ترجمه:
آلمانی گردن‌کلفت را هم مکلف می‌کردی تا روزه بگیرند، بدانند سحر چیست، یارب
چرا لطفت به ایرانی نزار زیاد است اینقدر احسان بر یک مشت عجم چیست، یارب
افلاک برمی‌خیزد، چرخت را می‌سوزاند اگر آلمان بداند روزه و رمضان چیست، یارب

 

اشعار ملی گرایانه
خصم اولاً هرکیم بیزه، آلت ایدروخ اونلاری قورخی ندور بیلمروخ، بیز وطن اصلان لاری
عرصه میدانی بیز دشمنه تنگ ایلروخ حمله صف دشمنه، مثل پلنگ ایلروخ
حکم ایده گر خلقیمیز، شیریله جنگ ایلروخ خلق آقامیزدور بیزم، بیز انون اوغلانلاری
قوخما عجم ملتی، همهمه شیردن ایلمروخ باک بیز، نعره شصت تیردن
چکمز اَل ایرانلی لار قبضهٔ شمشیردن گر توکوله سوکیمی، یر اوزونه قانلاری
چوخ سو وَر ایرانلی لار، جان کیمی ایرانی نی کج باخا هرکس اونا، لشکر ایچر قانی نی
راه وطنده فدا فوراً ایده ر قانی نی چونکه کیان نسلی نون، جانلی دور ایمانلاری
صفحهٔ تاریخده شانلیدی چون آدیمیز رستم دستان کیمی جنگ ایدر افرادیمیز
دیو سفیدین قولین باغلامیش اجدادیمیز سطوت تاریخیمیز قورخودار انسانلاری
تابع ایرانیدی بلخ و بخارا و شام هند و خطا و ختن، یثرب و بیت الحرام
آلتی مین ایل تیتردیب، کره ارضی تمام بیز عجم اولادونون سام و نریمانلاری

ترجمه فارسی:
هرکه با ما دشمن شود، به زیر می کشیمش با ترس بیگانه‌ایم، ما شیران میهن
میدان کارزار را بر دشمنان تنگ می‌کنیم چون پلنگ بر صف دشمن می‌تازیم
اگر ملتمان فرمان دهد، با شیر می‌جنگیم ملت آقای ماست و ما پسرانش
ملت عجم از همهمه شیر نترس ما از نعره شصت تیر هم باکی نداریم
ایرانیان، دست از قبضه شمشیر نمی‌کشند اگر خونشان چون آب بر زمین بریزد
ایرانیان، ایران را چون جان دوست دارند هرکس بدان کج بنگرد، لشکر خونش بریزد
ایرانی خونش را قربانی میهن می‌کند زیرا که ایمان نسل کیانی زنده است
چون نام ما در برگ های تاریخ درخشان است افرادمان چون رستم دستان می‌رزمند
نیاکانمان دست دیو سپید را بسته‌اند هیمنه تاریخ ما همگان را می‌ترساند
روزگاری بلخ و بخارا و شام تابع ایران بودند هند و ختا و یثرب و بیت الحرام
شش هزار سال کره زمین را لرزانده‌است فرزندانِ سام و نریمان ما عجمان

منابع:
تذکره شعرای آذربایجان 526-533
سخنوران آذربایجان 343-344
مولفین کتاب چاپی 404/4
شبستر و پیرامون آن 166- 171
مختصری از تاریخ شبستر 153
تسوج در گذر تاریخ 156-159
دانشنامه ارونق و انزاب جلد دوم 163- 214
نگاهی به تاریخ و جغفرایای شبستر، تسوج و صوفیان 422-425
گونئی مدنیت اوجاغی 12/6-22  21/7-24
نام آوران آذربایجان در سده 14   580-582

لینک کوتاه خبر:

https://ahalishanjan.ir/?p=10415

تیلیغات شما اینجاست

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پر بازدید ترین ها
  • داغ ترین خبر ها