میرزا صالح تکمه داشی شخصیت برجسته آزادی خواه تبریزی

میرزا صالح تکمه داشی فرزند آخوند ملا بابا در سال 1301 در محله غیاث از تبریز متولد شد. پدر ایشان روحانی بود و اصلتا اهل تکمه داش که روستایی میان بستان آباد و قره چمن بودند.

در 8 سالگی به زادگاه خود می رود و به فراگیری دروس مکتب خانه ای مشغول می شود. ١٦ ساله بود که روستا را به مقصد تبریز ترک میکند و با اسکان در مدرسه ی دینی طالبیه به تکمیل دروس حوزه همت می نماید پس از دو سال و در ۱۸ سالگی به خدمت وزارت فرهنگ وقت در آمده به عنوان آموزگار در مدرسه رشدیه به تدریس و تربیت نوباوگان می پردازد و با فنون نوین آموزشی آشنا می شود.

پس از تصمیم اهالی شبستر برای بنیاد نخستین مدرسه نوین و جستجوی نخستین آموزگار در سال ١٣٢٤ق او را به همراه میرزا تقی رضایی از تبریز به شبستر می آورند و نامبرده تا سال ۱۳۰۵ ش در مدرسه به تعلیم پرداخت می.کند در همان سال از آموزگاری استعفا می دهد و به درخواست اهالی روستای شانجان در سال ۱۳۰۷ش بدان سامان رحل اقامت می افکند.

نخستین مدرسه شانجان به نام کمال را با یاری اهالی بنیاد میزند و پس از چندی مدیریت و تدریس در آن ،مدرسه به جهت نیاز مردم به روحانی مدیریت مدرسه را واگزار نموده، ارشاد و تبلیغ و اقامه جماعت برای اهالی را وجهی همت خود می سازد و تا پایان عمر در آن روستا به خدمات فرهنگی مذهبی ادامه می دهد.

هنگام خدمت میرزا صالح در شبستر نیروهای عزت الله خان سالار ماکویی (به زبان محلی عزوخان در شعبان ١٣٢٦ق جهت سرکوب نمودن مشروطه خواهان تبریز و یاری رساندن به نیروهای سرداران محمد علی شاه قاجار رهسپار تبریز بودند که از شبستر عبور کردند، عزت الله خان در این گذر به دستگیری و تعقیب چند تن از آزادی خواهان و آموزگاران مدرسه به بهانه وابستگی به نهضت مشروطه اقدام میکند که مشروح داستان از زبان میرزا صالح شنیدنی است چند روز قبل از حرکت سواران عزوخان به تبریز و اطلاع از رفتار آنان نسبت به آزادی خواهان و معلمین بر آن شدیم که مدرسه را موقتاً تعطیل و در منزل مرحوم کربلایی سید محمد پیش نماز مخفی شویم سواران وارد شبستر میشوند و سراغ مدرسه و معلمین را میگیرند ما مخفی شده بودیم و خبری از ما نمی یابند.

بدبختانه آن روز آقای ميرزا تقی غفلتاً ا به تصور اینکه شاید او را نشناسند از نزد ما خارج و گذارش از جلو مدرسه می افتد. میبیند سواران چندی میخواهند قفل مدرسه را برداشته و اسب توی مدرسه بکشند. در این هنگام یک نفر از محصلین مدرسه که در آنجا بود، جرأتی به خود داده و برای اینکه مانع از ورود آنان به مدرسه گردد و به تصور خودش آنان را تهدید نماید فریاد می کند: صاحب مدرسه آمد سواران او را شناخته و دستگیر می نمایند. سواران عزوخان او را پیش سردار ماکویی برده قصد کشتن او را می نمایند که به واسطه ی وساطت عده ای از اهالی شبستر از کشتن نامبرده خودداری و محبوسش می سازند.

خبر دستگیری آقای میرزا تقی به ما رسید ما و صاحب خانه متاسف و شب مخفیگاه خود را از خانه ی آقای سید محمد به باغ مشار إليه، انتقال و با دلواپسی بسیار منتظر سرنوشت شوم خود بودیم؛ چون اقامت در این باغ برای ما ممکن بود خطراتی ایجاد کند. با مصلحت صاحب خانه شبانه از شبستر خود را بیرون انداختیم و نالان و گریان با پای پیاده به همراهی میرزا محمد زکلوچه ای و همشیره زاده  دوازده ساله ام ابو القاسم، از بیراهه با زحمات بسیار خود را به خامنه رسانیدیم هنوز هوا روشن نشده بود که به کنار چشمه ای رسیدیم سرگردان نمیدانستیم کجا برویم به که پناه ببریم که یک نفر به ما رسید.

از او سراغ منزل آقای میرزا حبیب همکار خود معلم مدرسه معرفت خامنه را گرفتیم. مشار إليه ما را به منزل خود راهنمایی کرد، چندی آنجا شب به روز آوردیم از رفیقمان نگران بودیم جز گریه و ناله چاره ای نداشتیم، مخصوصاً که در اواخر خبر هولناک از میرزا تقی میرسید. تصمیم گرفتیم از اینجا بیرون رفته و خود را به خانه و کاشانه رسانده و از وضع میرزا تقی اطلاع حاصل نماییم از خامنه خارج و خود را به شبستر رساندیم و خواستیم از راه و ایقان به ممقان و از آنجا به ده خود برویم بدین منظور از شبستر حرکت و به وایقان .رسیدیم با یک عده از زوار همراهی کرده به راه افتادیم ما پیاده بودیم همراهان سواره سعی داشتیم با آنان فاصله نگیریم. در این موقع یکی از سواران که آشنا به وضع محل بود، مسافرین را جمع و اظهار داشت اینجا صحرای مخوفی است حرف نزنید کبریت روشن نکنید و از یکدیگر فاصله بگیرید این،گفت مسافرین به اسب نهیب زدند و ناشدید شدند. ما طفل دوازده ساله و صحرای بیکران بی آب و علف پر از خار ماندیم و پس از طی مسافتی پای طفل تاول کرد ناچار به دوش گرفتیم و تشنه و گرسنه و نالان و گریان راه می پیمودیم و به مسببین این بدبختی ها نفرین میفرستادیم. بعد از آرام شدن اوضاع با دعوت مجدد، آن عزیزان به شبستر برگشته و مدرسه را دوباره به راه انداخته اند.

با این وضع ناگوار به قریه ای که (خاصلو) میگفتند رسیدیم پس از چند روز توقف در این محال و رفتن از این ده به آن ده و روبرو شدن با خطرات گوناگون که شرح آنها از حوصله خارج است، تصمیم گرفتیم از راه اسکو و اوجان عباس به تکمه داش برویم سواران عين الدوله در قراء اسكو مشغول جمع آوری سیورسات بودند. از وضع ما مظنون و به اتهام اینکه ما از مقربان شیخ سلیم هستیم ما را دستگیر می خواستند لخت کنند. مقاومت کردیم قصد کشتن ما را کردند ولی یک نفر سر رسید، از حال ما پرسان شد.

من خودم را معرفی کرده و گفتم اهل تکمه داش هستم از سرشناسان قریهی تکمه داش از من پرسید جواب بدو ،گفتم اطمینان کرد که ما از کسان شیخ سلیم نیستیم ما را از دست سواران خلاص کرد و به طرف تکمه داش رهسپار شدیم و دو روز از ماه رمضان سال مزبور گذشته بود که به قریه وارد شدیم و میرزا محمد زگلوچه ای را پس از چند روز به قریه ی خود که یک فرسخ و نیم از تکمه داش فاصله داشت، روانه کردیم.

میرزا صالح تکمه داشی در سال ١٣٣٦ شمسی در روستای شانجان بدرود حیات گفته، پیکرش در تپه امامزاده روستا شانجان به خاک سپرده شد. عشق و علاقه برخی افراد به فرهنگ و دانش در کنار ایثار و خود سوزی برای ارتقای دانش و بینش و نیز وظیفه شناسی همراه با خدمت کاری اوصافی است کم پیدا در وجود برخی انسان های نمونه که انجام وظیفه را در هیچ آنی ترک نمی کنند و همیشه به دنبال پر کردن خلا در اجتماع می باشند به هر قیمتی که تمام شود. میرزا صالح تکمه داشی را می توان تندیس چنین اوصافی دانست که عمر خود را با خدمت به ارتقای دانش جامعه پایان داد.

برخی اهالی روستا شانجان به ایشان ارادت خاصی دارند به دلیل مقام والا ایشان برخی اهالی روستا برای حل مشکلاتشان به ایشان متوسل می شوند مزار ایشان به جز یک تخته سنگی نشان دیگری نداشت که به تازگی مطلع شدیم توسط نوه آن مرحوم سنگ قبری جدیدی نصب شده است. روحش شاد و یادش گرامی باد.

فرزندان ایشان
۱) فاطمه ۲) معصومه (۳) میرزا موسی ٤) خدیجه 5) میرزا علی

 

منبع

کتاب تاریخ و  فرهنگ ارونق و انزاب صفحات 13 تا 18 و 21 و 22 و 69

کتاب شانجان صفحه 188

کتاب دانشنامه ارونق و انزاب جلد اول صفحات 644 تا 648

گفتگوی تلفنی با محمد صالح نیا فرزند صاحب شرح حال

 

لینک کوتاه خبر:

https://ahalishanjan.ir/?p=9730

تیلیغات شما اینجاست

نظر خود را وارد کنید

آدرس ایمیل شما در دسترس عموم قرار نمیگیرد.

  • پر بازدید ترین ها
  • داغ ترین خبر ها